معرفی فیلم و سریال: پرسپولیس – Persepolis

مسعود سخایی‌پور، LJI Reporter – ونکوور

پرسپولیس، نام انیمیشنی محصول سال ۲۰۰۷ میلادی کشور فرانسه، به کارگردانی مرجان ساتراپی و ونسان پارونو است که بر اساس کتاب مصور پرسپولیس نوشتهٔ خود مرجان ساتراپی ساخته شده‌ است. این فیلم جایزهٔ هیئت داوران جشنوارهٔ بین‌المللی فیلم کن در سال ۲۰۰۷ میلادی را به خود اختصاص داد. ساتراپی با کمک ونسان پارونو و نود نفر همکار فنی، کتاب پرسپولیس را به‌صورت انیمیشن درآورد که در آن کاترین دونوو، دانیل داریو، چیارا ماسترویانی و سیمون آبکاریان به‌جای شخصیت‌های فیلم حرف می‌زنند.

پرسپولیس به خاطرات مرجان ساتراپی در ایران تا قبل از اینکه به کشور فرانسه مهاجرت کند و سپس سال‌های پس از مهاجرت او مربوط می‌شود.

داستان فیلم

داستان دربارهٔ دختری ایرانی به‌نام مرجان است. شخصیت اصلی و راوی آن مرجان دختری است که در جریان انقلاب ایران و بحران جنگ ایران و عراق به‌تشویق خانواده از کشور خارج شده و به اتریش می‌رود. این کتاب‌ روایت جنگ و آوارگی، زندگی مهاجری در اروپا، بحران‌های مذهبی و سنتی جامعهٔ ایران و حوادث انقلاب و جنگ‌ و نیز دههٔ بعد از جنگ ایران را از دید وی بیان می‌کنند.

دربارهٔ فیلم

مرجان ساتراپی می‌گوید: «سه دقیقهٔ نخست فیلم که رنگی است، بر فلش‌بکی (بازگشت به گذشته) یک ساعت و سی و دو دقیقه‌ای تقدم پیدا می‌کند؛ فلش‌بکی با نقاشی‌های سیاه و سفید و به‌دقت طراحی‌شده و برشی از انتزاع که به تعمیم کار کمک می‌کند. این تصویر همچنین نشان می‌دهد که پرسپولیس فیلمی دربارهٔ تبعید و خاطره است. دختر کوچک فیلم نیز جنگی را پشت سر گذاشته و مأیوس، در پی پرتویی از امید است. ناگهان در ایران چیزهای ساده‌ای چون پیداکردن کاسِتی از مایکل جکسون، خرید کاپشن، پوشیدن یک تی‌شرت، کارهای مربوط به حکومت شدند. این کمی ابلهانه و پوچ به نظر می‌رسد. آدم به یاد «کرگدن» یونسکو می‌افتد. در فیلم دو زن خشن به دختر کوچک توهین می‌کنند ولی بعد می‌گذارند که برود. در اینجا در نگاه این دو زن انسانیت می‌نشیند. من هر نوع دید مطلقی که همه‌چیز را سیاه و سفید می‌بیند رد می‌کنم و ترجیح می‌دهم پیچیدگی داستان را نشان دهم.»

این فیلم بیوگرافی کارگردان، یعنی مرجان ساتراپی، است که با بهره‌گرفتن از کتاب چهارجلدی مصور خودش با همین نام ساخته شده است. پرسپولیس اثری کاملاً مینیمالیستی است. مینیمال در دیالوگ، رنگ، خطوط طراحی و موسیقی. مهم‌ترین ویژگی فیلم ایجاز و سادگی است که برای این فیلم انتخاب درستی بوده است. سیاه و سفید بودن نیز انتخاب بسیار درست و هوشمندانه‌ای برای این انیمیشن است، چرا که بدین وسیله می‌توان خیر و شر را به‌خوبی به تصویر کشید. فیلم پرسپولیس فضای سرد، بی‌روح، افسرده و خفقان‌آلود در جامعهٔ ایرانِ بعد از انقلاب ۵۷ را به‌خوبی ترسیم می‌کند. فضایی که در آن مردم اسیر دست نیروهای افراط‌گر حزب‌اللهی‌اند که با خشونت و هتاکی تمام بر آن‌ها مسلط‌اند. کسانی که در آن دهه زیسته‌اند، می‌دانند که تک‌تک این روایت‌های تلخ واقعیت دارد. روایت‌هایی که هنوز برخی از آن‌ها هنوز در ایران مصداق خشونت علیه زنان است؛ مثل مسئلهٔ حجاب اجباری. در جای‌جای فیلم به موضوع حجاب اشاره می‌شود و با عنوان نماد محدودیت و عدم آزادی از آن یاد می‌کند که کاملاً هم درست است. اولین صحنه‌ای که در فیلم می‌بینیم، تصویر مرجان است که در فرودگاه با روسری جلوی گیت بازرسی ایستاده است و به‌محض اینکه وارد خاک فرانسه می‌شود، از آن خلاصی می‌یابد و مشغول سیگارکشیدن می‌شود. از دیگر موضوعات مرتبط، شرایط ارتباط دختران و پسران جوان به‌ویژه دختران است که در آن دهه تقریباً امری محال به نظر می‌رسید. یعنی علاوه بر سخت‌گیری خانواده‌ها و شرایط سنتی مذهبی حاکم بر جامعه، نیروهای فشار حکومتی نیز با هرگونه رابطهٔ خارج از ازدواج به‌مثابه عملی مجرمانه برخورد می‌کردند، و به‌دنبال همین موضوع مرجان به ازدواجی عجولانه دست می زند که نهایتاً منجر به طلاق می‌شود.

خانوادهٔ مرجان ظاهراً از نوادگان قاجارند، اما تفکر کمونیستی دارند. حتی خدای مرجان هم مردی با ریش و موی بلند با ظاهری شبیه به «مارکس» است. اگر مردم را به دو دسته تقسیم کنیم؛ موافق حکومت پس از انقلاب و مخالف حکومت پس از انقلاب، مرجان و خانواده‌اش در دستهٔ مخالفان‌اند اما باز هم با بعضی از آن‌ها اختلاف دارند و همین مسئله داستان را قابل‌تأمل‌تر می‌کند چون فضای پر از تناقض، تردید و چندگانهٔ پس از انقلاب ۵۷ را به تصویر می‌کشد. فضایی که نشان می‌دهد دستاورد انقلاب برخلاف آن چیزی بود که مردم انتظار داشتند. 

برخلاف چیزی که در رسانه‌های داخل ایران گفته شده و فیلم را سیاسی و ضدِایرانی و متهم به سیاه‌نمایی کرده‌اند، پرسپولیس حتی کوچک‌ترین اشاره‌ای به سران انقلاب و شخص خاصی نمی‌کند بلکه فقط در پی نشان‌دادن محیط جامعه پس از انقلاب است که کاملاً هم درست و دقیق است. هیچ سیاه‌نمایی‌ای در کار نیست. همهٔ آنچه گفته می‌شود، حقیقت محض است؛ فضای پر از فشار و تحجری که قربانیان اصلی‌اش زنان‌اند. اما درد اصلی وقتی است که مرجان زندگی‌اش را در خارج از ایران ادامه می‌دهد. تحقیر، سردی، بی‌اعتنایی و درد غربتی را که به تصویر می‌کشد، بخش دیگری از مصائبی است که یک ایرانی با آن مواجه است. انگار که ایرانی‌بودن داغی است بر پیشانی که خلاصی از آن ممکن نیست. حالا هر جای دنیا که باشیم به‌نوعی درگیر ایران و مسائلش خواهیم بود.

مرجان ایران را دوست دارد، اما ناگزیر به ترک آن است تا در فضایی آزاد و امن زندگی کند. هرچند ایران را دوست دارد، اما جامعه‌ای را که در آن بزرگ شده نقد می‌کند و اخلاقیات و آداب و رسوم آن را زیر سؤال می‌برد. او در ایران برای رفتن به کشوری آزاد اشتیاق دارد، اما پس از رسیدن به فرانسه و زیستن در جامعه‌ای آزاد، دور از خانه، دلتنگِ حال و هوای وطنش است. داستان «ساتراپی»، داستان سفر غم‌انگیز ملت ایران است که پس از انقلاب ۵۷ فراز و نشیب‌های زیادی را طی کردند. بی‌شک هر ایرانی با تماشای این فیلم، چه در ایران باشد یا خارج از ایران، با تک‌تک لحظات آن همزادپنداری خواهد کرد. چون کدام یک از ماست که چنین خفقان و رنجی را تجربه نکرده باشد.

این فیلم در اغلب کتابخانه‌های مترو ونکوور ازجمله ونکوور، وست ونکوور، بخش نورث ونکوور، کوکئیتلام، پورت مودی و برنابی برای امانت‌گرفتن در دسترس است. علاوه بر این، می‌توانید آن را از سرویس‌های پخش فیلم آنلاین بخرید یا اجاره کنید.

ارسال دیدگاه